خان بابا خان بختیاری
خان باباخان بختیاری از تولد تا شهادت
خان بابا خان اسعد بختیاری فرزند
حاج علی قلی خان (سردار اسعد) است که در سال ۱۲۵۷ هجری شمسی در میان ملت سرافراز
لر و ایل حماسه ساز بختیاری چشم به جهان گشود این شهید آزدی در سال ۱۲۸۶ به سن ۱۱
سا لگی به منظور تحصیل علم عازم اروپا شد. در سن ۱۵ سا لگی وارد
کالج انگلستان شد.( ( precepgorshs و به مدت دو سال در آنجا به
تحصیل پرداخت این مبارز سرافراز در سن هفده سالگی مقارن شروع جنگ جهانی اول
در رشته جبر وشیمی و زبان انگلیسی و فرانسه فارغ تحصیل گردید و سرانجام پس
از دو سال اقامت در لوازان سوئیس موفق به گذراندن
تحصیلات تکمیلی شد و در سن ۱۹ سالگی به سرزمین بختیاری بازگشت.وی پس از کنار
گذاشتن خوانین بختیاری از سمت هایشان توسط دولت مرکزی در سال ۱۳۰۰ اقدام به
تاسیس حزب ستاره در منطقه بختیاری نمود. حزب ستاره دارای مرام نامه ای پنج
فصلی است. که هر فصل خود دارای مواد بند
تبصره های مختلفی است حزب ستاره با استناد به دهها حدیث و آیات
الهی حق تعیین سرنوشت ملت لر، خواسته های مردم ،آزادی بیان ،ابراز عقیده
تعلیم و تربیت را در راس اصول اساسی خود قرار داده بود .
سرانجام در تاریخ۸/۹/۱۳۱۲ خانباباخان دستگیر و راهی زندان قصر شد.وی در
تاریخ ۱۴/۶/۱۳۱۷ از زندان قصر به زندان شهربانی منتقل و به مدت دو سال ونیم در
آنجا شکنجه سپس توسط شخصی به نام عباس شش انکلیسی در تاریخ ۲۲/۱۱/۱۳۱۹ به شهادت می
رسد . روحش شاد و یادش گرامی باد .
یادداشتهای خان بابا خان
…. امروز نیرومند به اتفاق معاونش زندان
مرا بازدید کرد .از هوای متعفن و کثیف جایگاه من کمی استنشاق نمود و از بوی تعفن
مستراح که در یک قدمی خوابگاهم واقع شده و هیچ منفذی به خارج ندارد نتوانست جلوتر
بیاد در همان جلو دخمه من ایستاد واز همان علفهایی را که به فاصله یک متر از
کف زمین سبز شده بود نگاه کرد بدن عریانم را که در زمستان و یخ بندان طاقت
لرزیدن ندارد تماشا نمود. به او گفتم کدام قانون کدام مروت و انصافی اجازه
میدهد که مرا با این وضع محبوس نموده و تدریجا” شربت مرگ را به حلقم فرو
برید … نیرومند به تمام این حرف ها خوب گوش داد در تمام چند دقیقه ای که این
کلمات را می شنید به اطرافش نگاه می کرد و مثل اینکه از جاسوس های زندان که
مختاری عمدا” بعضی از آنها را محبوس نموده و به زندان برای جاسوسی می
فرستاد وحشت دارد گفت:آقای اسعد همین حرفها باعث گرفتاری ها و صدمات شما شده است چرا
دست بر نمی دارید ؟ وچون خواستم باز تجدید سخن کنم فورا” در ب زندان برویم
بسته شد و رفت .عجب بدبختی است. بزرگترین مقصرین عهد ضحاک و تیمور هم
اگر در ساعات مرگ تقاضا می کردند که با جلاد خود صحبت کنند و بدین وسیله چند
دقیقه خود را تسلی دهند به آنها اجاز داده می شد ولی من از این آرزو هم
محرومم .جلاد من حاضر نیست در این ساعات وحشت زای آخر عمرم چند دقیقه ای
به سخنانم گوش دهد . خدایا چه کنم؟ باز من ماند واین
زندان لجن زار. من ماندم و یک سلسله افکار پریشان . من ماندم ویک دسته
اعصاب متشنج. من ماندم و دیوارهای این دخمه تاریک. من ماندم وناله های صدها
بیگناهی که به لجن های کف این زندان مخلوط شده تا ساق پای من در آنها فرو رفته
است. من ماندم و قیافه وحشتناک مرگ که از زور رنج و درد درنظرم
بسیار زیبا آمده و مانند یک دوست مهربان او را به یاری می طلبم ولی او در دو قدمی
من ایستاده و با طنازی و عشوه گری به من نگاه می کند.
اندیشه های خان بابا خان
خان بابا خان با اقامت ده ساله در
اروپا در آنجا از یکسو با فرهنگ دموکراسی آشنا می شود . از سوی دیگر پیش از
این سفر در آغوش خانواده ای بزرگمنش وآزاذی خواه- مبارز- اهل تقوا- ا یل گرا- متدین-
ومردم محور تربیت می شود. که این مقوله ها موجب می شوند تا در باز گشت از اروپا در
صدد تغییر فرهنگ استبداد. تحکیم پایه های دمو کراسی در مناطق لرنشین بویژه در منطقه لرنشین بختیاری بر آید. لذا
چنین امری در آن برهه از تاریخ که دیکتاتوری مطلق بر ایران حاکم بود. شنا کردن بر
خلاف جریان بسیار تند آب بود. این شهید آزادی به منظور پیاده کردن
ارتقاء سطح ایلی با اندیشه ای ارزشمند بصورت خود جوش با همیاری تنی
چند از جوانان بختیاری همچون شیر علیمردون بختیاری اقدام به تاسیس حزب ستاره نمود.
که بعدها توانست قیام بزرگ مردم لر در سفید دشت بختیاری را سازمان دهی کند. که
اصول اساسی آن عبارتند از:
- بهبود زندگی محرومان
- مبارزه با تبعیض قومی علیه خلق
لر
- ایجاد زمینه های تعلیم وتربیت در
میان مردم لر و آمزش زبان لری
- تحقق عدالت خواهی
- ترقی آزادی
-
شناسایی و شناساندن قابلیت های سرزمین و مردم لر
-
حق تعیین سرنوشت ملت لر به دست خویش
- رشد استعداد ها
-
و…
در آینده با این شهید آزادی خواه
بیشتر آشنا میشویم.
منابع. دفتر خاطرات خان بابا خان- کتاب
آنزان